سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بی بال پریدن..
 
قالب وبلاگ

باز هم در بین پرچونگی های روزمره ام ،ناخودآگاه

نام تو از لابه لای کلمه هایم پیدایش شد...

و چنان سرفصل سخنانم را تغییر داد که تا همین چند لحظه پیش ،درحال جستجوی عنوان قبلی حرف هایم بودم!

از تو گفتم و روزهایی که گذراندیم....از تو و دغدغه هایمان...از تو و سلیقه هایمان....

از پشت دیوار و میز آخر گفتم....همان میزی که با تن های خسته از خرید کتابمان ،پشتش جای گرفتیم و 

به پیشنهاد دلچسب تو،لیوانی از لیموناد اصل را سر کشیدیم...

همان روزی که رگ غیرتم متورم شد و با کیف پول تپل تو پای صندوق رفتم و حساب کردم..

دوست من محو تماشای طرح های اسلیمی کتاب هنر تذهیب بود و من ،

همچنان تو را در گوشش پشت سر هم زمزمه میکردم...غافل از اینکه این تنها من هستم که در نقش و نگار مهر خواهرانه ی تو

غرق شده ام...

در میان نوارکاست های قدیمی که از پشت خروارها وسیله پیدا کردم،نواری منحصر به فرد توجهم را جلب کرد.

مثلث پخش را که فشار دادم،باز این تو بودی که برایم تکرار شدی...تو و منی که صدای "ولم یولد"م آنقدر بلند بود

که تمام انرژی 11 سالگیت بر سر آرام کردن صدای من صرف میشد...منی که پشت سر هم به هوای ضبط کردن تو 

پشت هم و بدون وقفه سوره ی توحیدی می خواندم که آغشته به غلط های لفظی دوسالگی بود... 

و تو بعد از هربار تکرار من ،اشتباهاتم را دیگته میکردی...

و من که سرگرم بازیگوشی های کودکیم بودم،غافل بودم از اینکه خواهرانه های من و تو،

خیلی وقت است که کلید خورده...

از همان روز اول

از 30 ام شهریور....از اولین گریه ی من........

 

 

 

 

پ ن :خواهران نعمتند...دریابیدشان....

 

 

 

 

 

 

 

یا لطیف


[ سه شنبه 94/11/13 ] [ 1:49 صبح ] [ نقل و نبات ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

من بی اسم تو بسمل باران را فراموش خواهم کرد من که نه گرگ پیراهنم را دریده و نه چاه مویه هایم را برملا خواهد کرد..... تنها اینجا هستم تا کمی با تو دردو دل کنم... تویی که این روزها تنها نامت را درشناسنامه ی کوچه ها می نویسند...
امکانات وب
  • صدرا آپ
  • بک لینک
  • دانلود آهنگ جدید